چرنديات ذهن من

متن مرتبط با «تکرار» در سایت چرنديات ذهن من نوشته شده است

در چرخه تکرار

  • بین رمان هایی که تو زندگیم خوندم، رمانی که خیلی بیشتر از بقیه روایت داستانش رو تو زندگیم حس کردم، "صد سال تنهایی" بود اونم نه بخاطر تفسیر "تنهاییش" بیشتر بخاطر توضیح وقایع مشابهی که تو طول زمان تو زندگی آدمها تکرار میشدن اما چیزی که فرق داره نوع واکنش من به اتفاقاته 5 سال پیش، تو همچین موقعیتی حرص خوردم، یه عاااااالم عصبانی شدم، تیکه انداختم و دلخور شدم و از استعفا و مقاومت بقیه حمایت کردم الان تو چنین موقعیتی، میخندم،  به بقیه دلداری میدم، عصبانیتشون رو میفهمم و راحت میگذرم از ناعدالتی  چون میدونم اونقدرم مهم نیست که بخاطرش بزنی زیر کاسه کوزه همه چی  یا که با فکر اینکه بهت ظلم شده خودخوری کنی و حرص و جوش بخوری به قول پدرام، چیزی که خیلی مهمه، نوع روایت ما از اتفاقاته اگه تو ذهنمون یه جوری روایت کنیم که خیلی تحت فشاریم و ظلم شده بهمون، همین فکر و خیال روانی مون میکنه اما اگه روایت دیگه ای از قصه کنیم، قطعا نتیجه خیلی بهتره (حالا اگه خودش بیاد این نوشته ها رو بخونه میگه: نه من اینطوری نگفتم. این تیکه جمله م اونطوری بود فلان طور نبود ) مثل دوست خدابیامرزمون، خیلی به کلمات دقت میکنه صرفا به "جان کلام" کار نداره ---------- اما روایت من از این صبح دل انگیز مثلا تعطیل !!! صبح که میومدم به این فکر میکردم من چقدر آدمهای با این تیپ شخصیتی رو دوست دارم اینایی که خستگی ناپذیرن، اکتیون، پر از ایده و خلاقیتن و چیزی ناامیدشون نمیکنه چقدر خوش شانس بودم تو زندگیم که تقریباً همیشه یه آدم این مدلی دوروبرم بوده فعلا روایت من از این اوضاع خوبه هنوز اون درده منو نکشته ... قاعدتا باید قوی ترم کنه موضوع مطلب : بخوانید, ...ادامه مطلب

  • من از تکرارِ انکارِ همين احساس مي ترسم

  • اون لحظه به همه چیز فکر میکردم به اینکه چی باعث شد بعد ماه ها اینکار و کردم  به اینکه چه لذتی تو این کار هست و وقتی انجامش میدم، آیا دوست دارم ادامه ش بدم یا فقط از اتفاقی که افتاده، یه استقبال عادی کردم!  به اینکه چه فرصت هایی رو پیش روم میزاره و اصلا فایده ش چی میتونه باشه اون لحظه و لحظه های بعدش قاطع جواب سوال اولم رو دادم  احتمالات و عواقب بعدش رو پیش بینی کردم و از اونجایی که تصویر نسبتا خوشی از این وضعیت دارم، خندیدم  ولی مبدونین چی میگم  همیشه اون قدمی که برمیداری و اتفاقی که میفته مهم نیست،  من دلایلش رو دوست ندارم  اصلا هم دوست ندارم من اون گیجی و تو هوا بودن و عجیب و غریب بودن و تازگیش رو دوست داشتم  و از این دلایلی که الان میدونم چیه بدم میاد نمیخواستم چیزی تکرار بشه  دلم میخواست همه چیز نو باشه و بی شباهتیش به گذشته شگفت زده م کنه   امون از این تکرارهای ناعادلانه...موضوع مطلب : بخوانید, ...ادامه مطلب

  • از زندگي از اين همه تکرار خسته ام

  • همیشه نیاز نیست برای انرژی گرفتن منتظر یه خبر خوب باشین نیازی نیست که همیشه یه اتفاق بزرگ خوب بیفته تا حال آدم عوض بشه من علاقه م نوشتنه اینکه بیام و ببینم هنوز با این همه تاخیر و با ورود به دوره ای ک, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها